بدون عنوان
مرسانای نازم
کاش کمی دیرتر بگذرند...
شبهایی که برای شیر خوردن تا صبح دو یا سه بار بیدار میشی
لحظه هایی که من بارها پتویت را رویت میکشم و تو با دست و پا کنارش میزنی
لحظه هایی که باید تو رو روی پاهایم بگذارم و برایت لالایی بخونم تا تو خوابت ببره
لحظه هایی که من برایت شکلک های عجیب در می آورم و تو میخندی و من ذوق زده از خنده ی تو
لحظه هایی که حین شیر خوردن مکث میکنی و به من لبخند میزنی و باز شیر می خوری
لحظه هایی که بدون هیچ دلیلی فقط آغوشم را می خواهی
و تمام لحظه هایی که تو با منی
کاش کمی دیرتر بگذرند تا من طعم شیرین این لحظه ها را بیشتر بچشم ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی