بدون عنوان
جان ِ جانانم امروز سوم مردادماه ِ سال ِ نودو شش تو ۵ سال و ۷ ماه ِ شده ای ولادت حضرت معصومه است و این روز را روز دختر مینامند روزت مبارک دخترررم .فخرِ مادر . اینم جان ِ جانانم در ۵ سال و ۷ ماهگی ...
نویسنده :
مامان سعیده
13:32
بدون عنوان
جان ِ جانانم یادمه اونموقع ها خیلییی اینجا واست مینوشتم .امروز اتفاقی گفتم راستی مرسانا یه وبلاگ دااشت چرا دیگه ننوشتم برااش؟،؟خیلی خیلی فکر کردم تا رمز عبور و...رو یادم اومد . خیلی دوست دارم مجدد تمام لحظات رو برایت ثبت کنم .امیدوارم بتونم 😍
نویسنده :
مامان سعیده
10:46
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
مرسانای نازم ببخش اگه وبلاگت رو دیر آپ میکنم سخت گرفتار اسباب کشی و جا به جایی بودیم ...هنوز هم که هنوزه خیلی ریزه کاری دارم به خاطر همین نمیرسم بیام برات بنویسم انشاالله سر فرصت میام با کلی عکس
نویسنده :
مامان سعیده
9:44
مرسانا جونم و سه چرخه اش
بدون عنوان
چند روزی مرسانای مادر مریض بود یه سرما خوردگی همراه با اسهال شدیــــــــــــــــــــد که خیلی خیلی دخترکم اذیت شد اگر چه تصور خوب شدن مرسانا برایم به یک رویای دست نیافتنی تبدیل شده بود اما خدا رو شکر 2 روزی است که این رویا به واقعیت پیوسته و مرسانایم بهتر شده الهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی شکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر بابا جون چند وقت پیش زحمت کشیدن برای مرسانا جون این اسب رو خریدن ولی مرسانا ازش می ترسید هر کاری از دستم ب...
نویسنده :
مامان سعیده
13:39
بدون عنوان
بدون عنوان
تو را دختر می نامند مضمونی که جذابیتش برای من و پدرت نفس گیر است دخترکم خیلی دوست دارم زود به زود برات بنویسم ولی به خدا نمیشه یه لحظه ازت چشم بردارم در اوج مؤدب بودن و خوش اخلاقی بی نهایت کنجکاوی و اذیت و شیطونی میکنی -به همین خاطر منو بابایی خیلی مراقبیم به خودت آسیبی نرسونی میری بالای لباسشویی که از این طریق بری بالای کابینت یا میری توی انباری و از وسایل میری بالا موفق میشی ومیری بالا میشینی بعد هم میگی 1 2 3 و میای پایین یا میری در رو باز کنی که بری بیرون خل...
نویسنده :
مامان سعیده
21:36