بدون عنوان
مرسانای نازم عمو حسین ( عموی بابایی ) چند مدت قبل رفتند مکه و برا شما زحمت کشیدن و کلی سوغاتی آوردن -- بین اونا یه عروسک ناز هم بود که تو خیلی دوستش داری--هر جا که میریم من اونو برات میارم که دل دخترم براش تنگ نشه حتی وقتی داریم میریم نون بخریم --به قول خودت دد
اون شب وقتی می خواستیم بخوابیم بابایی دد رو آورد گذاشت کنارت تو یه خورده باهاش بازی کردی و پستونکت رو گذاشتی دهن دد
ولی بعدش پشیمون شدی و پستونکت رو گذاشتی دهن خودت
اخر سر هم دد رو بغل کردی و خوابیدی
الهی قربونت برم که همیشه پستونک رو اشتباهی میذاری دهنت عزیز دلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی