مرسانامرسانا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

تنها بهانه زنده بودن ما مرسانا

بدون عنوان

1392/4/3 9:40
نویسنده : مامان سعیده
62 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم  این چند روز که مریضی هر کاری میکنم که سرت گرم بشه و  اذیت نشی

تو رو روی  تشک  یا پتوت یا چادر نماز خودم میذارم  و توی خونه میکشم --از این سر  خونه به اون سر --همین جوری هم که میکشم میگم بییییییییییییییی --دورت بگردم که تو هم ذوق می کنی  و میخندی

تا اینکه دیروز  اومدی گفتی مامان  بیییییییییس  بییییییییییس   - گفتم چی می خوای دردت به جونم؟  همش می گفتی  بیییییییییییس  --گفتم خدای من دخترکم چی میخواد --بعد بهت گفتم برو بیییییییییس رو بیار --بعد رفتی گوشه   روفرشی رو کشیدی  گفتی بییییییییییییس  تا نگو میگی بیا منو با روفرشی  توی  خونه بچرخون

منم با جوووووووووووووون  و دل  روفرشی رو جمع کردم و باهات بازی کردم

نفسم حاضرم جونم رو ببخشم تا  فقط برای یه ثانیه لبخند روی لبات نقش ببنده--ایشالا همیشه بخندی عزیز دلم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)