مرسانامرسانا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

تنها بهانه زنده بودن ما مرسانا

بدون عنوان

1392/4/6 12:31
نویسنده : مامان سعیده
75 بازدید
اشتراک گذاری

مرسانا جونم    عزیز دلم   شما خیلیییییییییییی   کم پیش میاد که از غریبه ها غریبی  نکنی--هنوز که هنوزه از بعضی از اقوام هم غریبی میکنی--با وجود اینکه اکثر مواقع می بینیشون و خیلی هم دوست دارن

سینک ظرفشوییمون خراب شده بود و ازش آب چکه میکرد  به خاطر همین زنگ زدم مستغلات  و اومدن درستش کنن

اون آقایی که اومده بود برا تعمییر تا وارد خونه شد و تو رو دید  با یه لحن خیلییییییییییی مهربونی باهات سلام و احوال پرسی کرد ( بعد به بابایی  گفت که خودش هم دو تا دختر داره  که ازشون دوره و توی یه شهر دیگه زندگی می کنن  و خودش دور از خانواده اینجا کار میکنه ) خلاصه مامانی  تو اصلااااااااااااااااااا ازش خجالت نمی کشیدی و همش کنارش بودی

منو بابایی توی سالن نشسته بودیم و تو توی آشپزخونه  --کلی هم با هم حرف میزدید -آقاهه بهت گفت کی تو رو میزنه تا برم بزنمش ؟ به بابایی  گفتم نمیدونه ما به   دخترمون نمیگیم بالای چشمات ابروهه چه برسه به زدن   --چون برام خیلیییییییی جالب بود که تو با یه غریبه اینقد خوبی  و ازش خجالت نمی کشی  رفتم دوربین آوردم و یواشکی ازت عکس گرفتم

ببخش مامانی عکسا تار شده

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)