مرسانامرسانا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

تنها بهانه زنده بودن ما مرسانا

بدون عنوان

1392/4/8 22:17
نویسنده : مامان سعیده
88 بازدید
اشتراک گذاری

مرسانا  جونم  امروز آماده شدیم که با هم بریم فروشگاه  -- آخه اصلااااااااا نمی تونم بدون تو برم بیرون --انگار یه چیزی کم دارم --اون روز ظهر خیلیییییییی  هوا گرم بود --می خواستم برم رستوران غدا بگیرم -به بابا گفتم مواظب مرسانا باش تا من برم و بیام --واااااااااااای  اگه بدونی توی ماشین چی بهم گذشت تا رفتم و برگشتم  --خدا میدونه اشکم در اومده بود --الهی قربونت برم  بابایی می گفت تو هم کلی گریه کردی تا من رفتم و  برگشتم --بابا میگه دیگه دوست داشتن تو و مرسانا   سر سام آوره

  خلاصه از کنار پارک که رد شدیم دیدم پارک خیلی شلوغه  --چون امرز عسلویه  یه خورده  شرجیش  کم تر شده بود همه بچه هاشون رو آورده بودن بیرون  -منم دخملی رو بردم پارک   و حساااااااااااااااابی برا خودت بازی کردی

اینم چند تا عکس از پارک امروز

الهی همیشه بخندی دختر نازم

اجازه  نمیدادی کسی از سرسر ه ای  که تو ازش پایین میرفتی استفاده کنه --نشسته بودی جلوش تا کسی نیاد بالا

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مهدی
9 تیر 92 10:50
الحق که خون شکرانه تو رگاته جیگر عمو......


مرسی عمو مهدی که وقت میذاری و به دخترکم سر میزنی