بدون عنوان

به نظر شما درصد بارش مهربانی  در چشمان بابایی محمد در عکس  زیر  چقدر است ؟

من که می گویم بی نهایت...

آدمیزاد است دیگر ... با همین چیزا  امید به زندگی   را در خود به بی نهایت میرساند  و دلخوش میشود

با دیدن سلامتی   عزیزانش   خوب بودنشان  ،حتی اگر  با زبون روزه  و تشنگی فراوان خونه رو مثل یه دسته گل کنی   ولی دخترکت   در یک چشم به هم زدن  دوباره تمام خانه را با اسباب بازیهایش فرش کند و یا  با بیسکوییتی  که در دست دارد و  یک میلیمترش رادر دهانش نمی گذارد و فقط دردست  گرفته فشارش میدهد  و در خانه راه میرود   تمااااااااااام زندگی را بیسکوییت باران میکند ...

مگر میشود  نشسته باشی  بی هوا  دخترک چشم مشکی بانمکت بیاید و دستانش را دور گردنت حلقه کند و تو را ببوسد و  تو  سر مست نشوی

مگر می شود  بروی میوه فروشی  و دخترکت با شیرین زبونی خاص خودش به تو بگوید  تتید  موز!( یعنی سعیده موز بخر) و تو همان موقع هر چی موز توی مغازه است رو نخری و سرشار از انرژی+++++ نشوی

مگر میشود توی گرمای عسلویه مجبور باشی  یک صبح گرررررررررم   با دخترکت به خرید بروی و چون روزه ای تشنگی امانت رو بریده باشد و میدانی  که دخترکت هم تشنه شده به خاطر همین  یک آبمیوه پاکتی آب پرتقال  برای   دخترکت بخری و او  با نی  تمام  آب میوه اش را بخورد و تو احساس نکنی  خودت آن لحظه  یک لیوان شربت کاسنی  که پر از دانه های تخم شربتیست را خورده ای --خدا میداند که همین حس را داشتم -نوش جانت جگر گوشه ام

مگر می شود  دم افطار که برای خودم و محمدم چایی  میریزم   دخترکم بگوید  تتید  تایی  و من برایش با عشششششششق چایی نیاورم  حتی اگر همان  موقع  موبایل من بیچاره را در لیوان  چای خودش بیاندازد

و هیچ چیــــــــــــــــــــــز  تا به حال  باعث نشده که اشک هایم به این سرعت    به سمت صورتم هجوم بیاورد   آن زمانی است که کافیست مرسانایم یک نوشته قرآنی روی صفحه تلویزیون ببیند  سریع میرود و دست هایش را روی صفحه تی وی  می کشد و به سمت من میدود و دست های  کوچکش را به سر و صورتم می کشد ...

و .....

خدایا  شکرت بابت دو نعمت والای زندگی ام    محمدم و مرسانایم  که تمام ثانیه ثانیه لحظات زندگی را برایم سرشار از عشق کرده اند