بدون عنوان
مرسانای نازم تولد یک سالگیت توی محرم و صفر بود و ما دوست نداشتیم جشن بگیریم
ایشالا سالهای آینده برادخترم جشن مفصل میگیریم
رفته بودیم خونه باباجون علی و مادر جون مهنوش که اونا مثل همیشه زحمت کشیدن و برای دخترم کیک و فشفشه و برف شادی و... خریدن و دور همی یه تولد کوچیک و خودمونی برا عزیزم گرفتیم--عمو میلاد هم کلیییییی برات برف شادی زد و از این کاغذهای رنگی ریز ریز شده ریخت روی سرت و تو هم کلیییییی ذوق کردی ولی بیچاره مادر جون مهنوش تا چند روز داشت این کاغذای رنگی رو جمع می کرد .
دستتون درد نکنه باباجون و مادر جون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی