بدون عنوان
مرسانا جون یه روز خاله سمیه و خاله سپیده اومدن جم ماهم رفتیم اونجا یه جمعه خنک و بهاری ما و بابا نامدار و مادرجون عفت و خاله سمیه و آریسا کوچولو (جای عمو رضا سبز بود ) --خاله سپیده و عمو صابر و آنیل ناز --دایی آرمان زن دایی هما و داداش رادینو دخمل نازشون که توی شکم زن داییه -دایی میثم و زن دایی محدثه و الینای تپل رفتیم کوههای اطراف جم و حسابیییییییییی خوش گذروندیم - تو هم با آبجیا و داداش حسابی بازی کردی بابا نامدار زحمت کشید و یه چایی آتیشی خوشمزه برامون درست کرد که واقعا چسبید ناهار هم مادر جون زحمت کشیدن برامون گوشت رو توی ابلیمو و ماست و کیوی و پونه گذاشته بودن و حسابی ترد...
نویسنده :
مامان سعیده
15:40