بدون عنوان
مرسانا جونم عزیز دلم شما خیلیییییییییییی کم پیش میاد که از غریبه ها غریبی نکنی--هنوز که هنوزه از بعضی از اقوام هم غریبی میکنی--با وجود اینکه اکثر مواقع می بینیشون و خیلی هم دوست دارن سینک ظرفشوییمون خراب شده بود و ازش آب چکه میکرد به خاطر همین زنگ زدم مستغلات و اومدن درستش کنن اون آقایی که اومده بود برا تعمییر تا وارد خونه شد و تو رو دید با یه لحن خیلییییییییییی مهربونی باهات سلام و احوال پرسی کرد ( بعد به بابایی گفت که خودش هم دو تا دختر داره که ازشون دوره و توی یه شهر دیگه زندگی می کنن و خودش دور از خانواده اینجا کار میکنه ) خلاصه مامانی تو اصلااا...
نویسنده :
مامان سعیده
12:31